نیکان
 

واقعاً «ریکه‌پوت» مثل مازندران است. درخت اکالیپتوس آن‌جا، بیست متر ارتفاع دارد! ما همیشه اکالیپتوس را دو متر، سه متر، چهار متر دیده بودیم؛ اما در آن‌جا این درخت بیست متر ارتفاع داشت! آن منطقه از لحاظ عظمت استعداد، چیز عجیبی است. یا مثلاً در آن‌جا گوجه‌فرنگی به‌قدر یک گرمک یا طالبی می‌رویید! البته چون نمی‌توانستند استحصال کنند، آن را دور می‌ریختند. یک مقدارش را آب می‌گرفت، و یک مقدار دیگر را به‌زور به ماها و به دوست و آشناها و به مردم شیعه‌ی آن‌جا می‌دادند؛ غالبش را هم دور می‌ریختند. یا مثلاً پیازهای محصول آن‌جا را برای ما می‌آوردند، که به‌قدر یک طالبی بود؛ مبالغه نیست! غرض، من به همراهم گفتم که وقتی استاندار این منطقه شدی، باید این‌جا را مثل «ریکه‌پوت» بکنی؛



ادامه مطلب ...
 

به خواست خداوند و الهامی که بر دلم شد، مسئله رهبری آیت الله خامنه‌ای از نظر امام(ره) را اینجانب در آن لحظات سرنوشت‌ساز در مجلس خبرگان مطرح کردم و باعث شد که افکار نمایندگان متوجه نظر امام باشد و پس از این مسئله، صحبت درباره رهبری آیت‌الله خامنه‌ای آغاز و به ایشان پیشنهاد شد که شما این مسئولیت را قبول کنید، چون امام، خودش ما را به این سمت راهنمایی و ارائه طریق فرموده؛ بنابراین صلاح در آن است که شما این مسئولیت سنگین را بپذیرید. آنگاه آیت‌الله خامنه‌ای پشت تریبون آمدند و ضمن سخنانی گفتند: من کجا و جانشینی امام کجا؟ این چه حرفی و پیشنهادی است که می‌گویید. ایشان حتی با کمی عصبانیت این حرف‌ها را گفتند و رفتند روی صندلی نشستند و سرشان را پایین انداختند. نمایندگان یکی یکی می‌آمدند و حرف‌های خود را در تأیید حرف امام و صلاحیت رهبری آیت‌الله خامنه‌ای می‌گفتند. 

آقای خامنه‌ای وقتی صحبت می‌کنند یک معماری پشت این سخنان هست؛ آن معماری یک مبانی و ساختاری دارد، یعنی اینگونه نیست که یک واژه‌ای را همین طوری به کار ببرند. مثلاً وقتی در زمان مذاکرات برجام می‌گویند که «رفع حصرهای اقتصادی جزو مذاکره است نه نتیجه‌ی مذاکره»، خیلی حرف مهمی بود و در واقع پشت این سخن یک اندیشه‌ی بسیار جدی و اصولی و منطقی قرار گرفته است. یا در همین سخنان اخیر مطرح می‌کنند که منافع ملی باید زیرمجموعه‌ی هویت ملی باشد، نه هویت ملی زیرمجموعه‌ی منافع ملی. این‌ها سخنانی است که کمتر به آن توجه شد.
مهاجرانی در پاسخ به پرسش دیگر مجری گفت: در چارچوب قانون اساسی، رهبری مسوول تعیین سیاست‌های کلی نظام است، من معتقدم این سیاست‌ها با مشورت مجمع تشخیص مطرح می‌شود، و با مشورت نهادهایی مثل آن نهادی که به عنوان الگوی توسعه‌ی اسلامی تأسیس کردند، این اطلاعات را می‌گیرند، و با توجه به آشنایی که من از مجلس اول دارم که ایشان رییس کمیسیون دفاع بودند تا به امروز که در موضع رهبری هستند، یک فردی است که مدام جستجوگر هستند، مدام می‌خوانند، فکر می‌کنند، با مجموعه‌ی این قضایا مشورت می‌کنند؛ این گونه نیست که یک نفر مثل مستبدینی که ما در منطقه می‌شناختیم، در یک گوشه‌ای می‌نشیند بدون حوصه‌ی جستجو و پژوهش، بدون فکر کردن و مشورت باشند.



ادامه مطلب ...

بلافاصله فرمودند که حالا روی کیفیت تولیدات کار کنید. تا پیش از این، ما روی بومی‌سازی کار کرده بودیم، اما محصولات دقت لازم را نداشت. در اولین جلسه‌ای که ما ۱۶ آذر سال ۸۸ خدمت حضرت آقا رسیدیم، من یادم است که عرض کردم برنامه‌های ما این است و این کارها را می‌خواهیم بکنیم. در برنامه‌ها، من صحبت از دقت عملکرد تولیدات نکرده بودم. آقا فرمودند که اولویت من دقت است. اینهایی که می‌گویید خوب است، ‌ولی بروید و روی دقت متمرکز بشوید. ما هم گفتیم چشم. رفتیم کار کردیم و اولین کارها که شد، دقت به ۳۰ متر رسید. خیلی خوشحال بودیم که کار بزرگی شده وحرف آقا را پیاده کرده‌ایم. موقعی که به آقا گزارش دادم، ایشان فرمودند کارتان خیلی عالی بود، ولی شما که توانستید این کار را بکنید، پس حتما می‌توانید به کمتر از ۱۰ تا ۱۵ متر خطا هم برسانید. کار خیلی سختی بود اما گفتیم چون دستور آقا است باید اجرا کنیم. استدلال من یک جمله بود: فرمان است، پس باید برویم و آن را اجرا کنیم. خب خدا هم کمک کرد و انجام شد.



ادامه مطلب ...
 

یکی از شیوه‌های بسیار بارز رهبری در استخراج احکام و فتواها استفاده از نظرات کارشناسان و متخصصان، هم در حوزه مقولات فقهی و هم در حوزه مسائل علمی و فنی است. به طور مثال حجت‌الاسلام والمسلمین محمد رضایی مدیر دفتر استفتائات و مطالعات فقهی مقام معظم رهبری در این باره می‌گوید: «برای برخی موضوعات کمیته تخصصی تشکیل می‌دهیم یا از کارشناسان دستگاه‌های دولتی استفاده می‌کنیم. مثلاً درباره‌ برخی پرسش‌های پزشکی یا مسائل پولی و بانکی یا به طور کلی در موضوعاتی که برای ما ناشناخته است، از متخصصان خارج از دفتر استفاده می‌کنیم.»



ادامه مطلب ...

فرمانده ارتش پاکستان با تاکید بر ضرورت حفظ و تقویت وحدت میان جهان اسلام، گفت: من شخصا به شخصیت و افکار آیت‌الله خامنه ای احترام قائل هستم و اعتقاد دارم افکار و اندیشه‌های ایشان برای وحدت جهان اسلام مفید است. یک شاهد سخنرانی ژنرال «قمر جاوید باجوا»، فرمانده ارتش پاکستان در جمع مسئولان، شخصیت‌ها و ریش سفیدان شهر شیعه نشین «پاراچنار» گفت: ژنرال باجوا در سخنانش به صراحت تاکید کرد: «به افکار و عقاید شخصیت‌هایی چون آیت‌الله خامنه‌ای و آیت‌الله سیستانی احترام قائل هستم زیرا معتقدم ایشان خواستار وحدت جهان اسلام هستند.» به دنبال انفجارهای تروریستی روز جهانی قدس در شهر شیعه‌نشین پاراچنار، که حدود یکصد کشته برجای گذاشت، مردم این شهر دست به تحصن اعتراض‌آمیز زدند و ژنرال باجوا برای دلجویی از مردم این شهر و صدور دستورهای لازم به نیروهای امنیتی برای تقویت امنیت مردم پاراچنار به این شهر سفر کرد. این فرد مطلع گفت: فرمانده ارتش پاکستان از حاضران در آن جلسه خواست تا دنباله رو افکار و عقاید آیت الله خامنه ای باشند زیرا آنچه ایشان می گویند، برای جهان اسلام مفید است و هرگز به دنبال ایجاد فاصله و تفرقه میان امت اسلامی نیستند. پس از سفر فرمانده ارتش پاکستان به پاراچنار، مردم این شهر به تحصن خود پایان دادند و اعلام کردند که به حرفهای فرمانده ارتش و وعده های او برای تقویت امنیت مردم این شهر در برابر حملات تروریستی، اطمینان دارند. در خبری دیگر، سخنگوی ارتش پاکستان هرگونه حضور تروریست های داعش در این کشور را رد کرد. از سویی، «سرتاج عزیز»، مشاور امور خارجی نخست‌وزیر پاکستان گفت: اسلام‌آباد خواهان گسترش روابط با روسیه و چین است، زیرا این کشورها می‌توانند نقش موثری در پیشرفت منطقه ایفا کنند.عزیز تأکید کرد: با اجرای کریدور اقتصادی چین و پروژه‌های روسیه پیشرفت منطقه تضمین شده است، بنابراین مشارکت نکردن هند در این زمینه به ضرر این کشور خواهد بود. در رویدادی دیگر،چهار تن از جمله یک مقام امنیتی و سه غیر نظامی پاکستان، در حادثه انفجار مین در ایالت «خیبر» جان خود را از دست دادند.

یک شنبه 1 مرداد 1396برچسب:نیکان، رهبری, :: 9:0 ::  نويسنده : علی یگانه

هر کس یک نیاز مومنی را روا سازد

یک شنبه 1 مرداد 1396برچسب:نیکان، رهبری, :: 8:59 ::  نويسنده : علی یگانه

" پروفسور حسابی ": زنده بودن حرکتی است افقی از گهواره تا گور …… اما زندگی کردن حرکتی است عمودی از فرش تا عرش ….. زندگی یک تداوم بی نهایت اکنون هاست. ماموریت ما در زندگی "بی مشکل زیستن " نیست "با انگیزه زیستن " است...

یک شنبه 1 مرداد 1396برچسب:نیکان، رهبری, :: 8:50 ::  نويسنده : علی یگانه

یک شنبه 1 مرداد 1396برچسب:نیکان، رهبری, :: 8:39 ::  نويسنده : علی یگانه

  یک گیاه مثل گل شمعدانی به محض اینکه یک برگ آن زرد شد بچین!  چرا؟  چون گازهایی تولیدمثل گل شمعدونی   یک گیاه مثل گل شمعدانی به محض اینکه یک برگ آن زرد شد بچین!  چرا؟  چون گازهایی تولیدمثل گل شمعدونی   یک گیاه مثل گل شمعدانی به محض اینکه یک برگ آن زرد شد بچین!  چرا؟  چون گازهایی تولید

 

 

یک گیاه مثل گل شمعدانی به محض اینکه یک برگ آن زرد شد بچین!

چرا؟

چون گازهایی تولید می کند که اگر به برگ های سبز بخورد آنها را هم زرد می کند.

رفیق ناباب مثال همان برگ های زرد را دارد باید قیچی کرد؛ وگرنه آدمی را مثل خود میکند.

امیرالمومنین فرمود:

"باین اهل الشر تبن عنهم"

از آدم های بد فاصله بگیر تا در امان بمانی. 



کپی برداری از مطالب، با ذکر منبع بلامانع است.

مثل گل شمعدونی

 

یک گیاه مثل گل شمعدانی به محض اینکه یک برگ آن زرد شد بچین!

چرا؟

چون گازهایی تولید می کند که اگر به برگ های سبز بخورد آنها را هم زرد می کند.

رفیق ناباب مثال همان برگ های زرد را دارد باید قیچی کرد؛ وگرنه آدمی را مثل خود میکند.

امیرالمومنین فرمود:

"باین اهل الشر تبن عنهم"

از آدم های بد فاصله بگیر تا در امان بمانی. 



کپی برداری از مطالب، با ذکر منبع بلامانع است.

محافل و رسانه‌های رژیم صهیونیستی از سخنان خلاف امنیت ملی ...درباره قدرت موشکی ایران استقبال کردند.

...از اینکه سپاه پاسداران به هنگام تهدید آمریکا و اسرائیل، زرادخانه‌های موشکی ایران را به نمایش گذاشته بود، اظهار ناخرسندی کرده و آن را کارشکنی در مقابل برجام خوانده بود!

روزنامه صهیونیستی تایمز اسرائیل در این زمینه نوشت:  ... در مناظره‌های انتخاباتی، سپاه پاسداران را متهم کرد که با نوشتن شعار علیه اسرائیل روی موشک‌ها، اقدام به مانع‌تراشی در توافق هسته‌ای کرده است. او گفت چرا شهرهای زیرزمینی موشک را نشان دادند؟

روزنامه جروزالم‌پست هم با برجسته کردن سخنان ... نوشت؛ او تندروها را متهم به اخلال در توافق هسته‌ای کرد و گفت نباید روی موشک‌ها نوشته می‌شد «اسرائیل باید از صحنه روزگار محو شود».

 

دو شنبه 19 تير 1396برچسب:نیکان، رهبری, :: 19:46 ::  نويسنده : علی یگانه

" به نقل از مادر شهید عباس بابایی "

 

من تعداد هفت فرزند دارم و عباس درمیان فرزندانم برترین آنها بود . او خیلی مهربان و کم توقع بود .

 

با توجه به اینکه رسم بود تا هر سال شب عید برای بچه ها لباس نو تهیه شود اما عباس هرگز تن به این کار نمی داد . او می گفت : اول برای همه برادران و خواهرانم لباس بخرید و چنانچه مبلغی باقی ماند برای من هم چیزی بخرید . به همین خاطر همیشه هنگام خرید اولویت را به خواهران و برادرانش می داد .

 

او هر وقت می دید ما می خواهیم برای او لباس نو تهیه کنیم ، می گفت : همین لباسی که به تن دارم بیار خوب است و وقتی که لباس هایش چرک می شد ، بی آنکه کسی بداند ، خودش می شست و به تن می کرد . عباس هیچگاه کفش مناسبی نمی پوشید و بیشتر اوقات پوتین به پا می کرد . عقیده داشت که پوتین محکم تر است و دیرتر از کفش های دیگر پاره می شود و آنقدر آن را می پوشید تا کف نما می شد .

 

به خاطر می آورم روز ی  نام او را در لیست دانش آموزان بی بضاعت نوشته بودند . دایی عباس ، که ناظم همان مدرسه بود ، از این مسئله خیلی ناراحت شد و به منزل ما آمد . از ما خواست تا به ظاهر و لباس عباس بیشتر رسیدگی کنیم تا آبروی خانواده حفظ شود .من از سخنان برادرم متأثر شدم . کمد لباس های عباس را به او نشان دادم و گفتم : نگاه کن . ببین ما برایش همه چیز خریده ایم اما خودش از آن ها استفاده نمی کند . وقتی هم از او می پرسم که چرا لباس نو نمی پوشی ؟ می گوید : در مدرسه شاگردانی هستند که وضع مالی خوبی ندارند . من نمی خواهم با پوشیدن این لباس ها به آنان فخر فروشی کنم .

                                                                                       

دو شنبه 19 تير 1396برچسب:نیکان، رهبری, :: 19:44 ::  نويسنده : علی یگانه

"به نقل از همسر شهید اندرزگو "

چند ماه قبل از شهادتش در خانه نشسته بودیم. سید علی یك ذغال گداخته را از روی قلیان برداشت و كف دستش گرفت. من شگفت زده پرسیدم سید دستت نمی سوزد؟ سید لبخندی زد و گفت: «این كه هیچ، بدن من به آتش جهنم هم حرام است. بعد سید علی گفت بزودی پهلوی می رود و انقلاب پیروز خواهد شد. دو سال بعد از پیروزی شخصی رئیس جمهور خواهد شد كه نامش «سید علی» است. از آنروز به بعد منتظر ظهور حضرت ولی عصر عج باشید.» بعد گفت دینداری در آن دوران مثل نگه داشتن این ذغال گداخته در دست است. همسر شهید گفت من پرسیدم: سیدعلی! منظورتان این است كه خودتان رئیس جمهور می شوید؟ سید پاسخ داد خیر، من آن روز نیستم.

بعد ذغال را آرام برگرداند و روی قلیان گذاشت... همسر شهید گفت: دست از سیدعلی نكشید.

دو شنبه 19 تير 1396برچسب:نیکان، رهبری, :: 19:44 ::  نويسنده : علی یگانه
شهریور 1360 شهید قدوسی دادستان کل انقلاب به شهادت رسید و 15 شهریور همان سال  به مناسبت شهادت این شهید بزرگوار و شهید وحید دستجردی حضرت امام خمینی (س)پیامی صادر کردند.شهید قدوسی علاوه بر دارا بودن سمت های قضایی نقش ویژه ای در کادرسازی نیروهای انقلابی به همراه آیت الله شهید دکتر بهشتی داشت.
شهید قدوسی علاوه بر شاگردی حضرت امام خمینی (س)در روند مبارزات انقلاب نیز نقش آفرین بود و  سال 1345 دستگیر و به زندان قزل قلعه انتقال یافت. شهید قدوسی به همراه شهید بهشتی اقدام به تأسیس مدرسه حقانی و مکتب توحید کرد و با اعمال شیوه‌ای نو و کارساز ، این دو نهاد آموزشی را الگویی برای سایر مراکز آموزشی و فرهنگی قرار داد. شهید قدوسی پس از انقلاب به فرمان امام خمینی به سمت دادستان کل انقلاب برگزیده شد و پس از 31 ماه در 14 شهریور 1360 بر اثر انفجار یک بمب آتش‌زا توسط منافقین در دادستانی انقلاب ، به شهادت رسید.
سرهنگ هوشنگ وحید دستجردی نیز که  از طرفداران نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی (س) به شمار می‌رفت، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در اسفند 1357 مجدداً به خدمت دعوت گردید. و در 24 اسفند 1359 به ریاست شهربانی کل کشور منصوب شد.
سرهنگ "هوشنگ وحید دستجردی" در انفجار دفتر ریاست جمهوری به شدت زخمی شد و چند  روز بعد بر اثر جراحات وارده به شهادت رسید.
درپی شهادت این دو شهید بزرگوار حضرت امام خمینی پیامی خطاب به ملت ایران صادر کردند
پیام [به ملت ایران (تجلیل از مقام شهیدان: على قدوسى و وحید دستجردى)].
زمان: 15 شهریور 1360/7 ذى القعده 1401.
مکان: تهران، جماران.
موضوع: تجلیل از مقام شهیدان: على قدوسى (دادستان کل انقلاب) و وحید دستجردى (رئیس شهربانى).
مناسبت: شهادت شهید على قدوسى و سرهنگ وحید دستجردى.
مخاطب: ملت ایران.

بسم اللَّه الرحمن الرحیم.
إناللَّه و إنا إلیه راجعون.
با کمال تأسف و تأثر حجت الاسلام شهید قدوسى به دوستان شهید خود پیوست. شهیدى عزیز که سالیان دراز در خدمت اسلام بود؛ و اخیراً مجاهدات او در راه انقلاب بر همگان روشن است. اینجانب سالیان طولانى از نزدیک با او سابقه داشتم، و آن بزرگوار را به تقوا و حسن عمل و استقامت و مقاومت و تعهد در راه هدف مى‏شناختم.
شهادت بر او مبارک و وفودالى اللَّه و خروج از ظلمات به سوى نور بر او ارزانى باد.
راهى است که باید پیمود و سفرى است که باید رفت. چه بهتر که در حال خدمت به اسلام و ملت شریف اسلامى شربت شهادت نوشیدن و با سرافرازى به لقاء اللَّه رسیدن. و این همان است که اولیاى معظم حق تعالى آرزوى آن را مى‏کردند و از خداى بزرگ در مناجات خود طلب مى‏کردند.
گوارا باد شربت شهادت بر شهداى انقلاب اسلامى، و خصوص شهداى اخیر ما، که با دست جنایتکار منفورترین عناصر پلید به جوار رحمت حق شتافتند، و افتخار براى اسلام و ننگ و نفرت براى دشمنان دژخیم ملت شریف آفریدند.
اینجانب شهادت دادستان کل انقلاب و سرهنگ وحید دستجردى، که در رأس شهربانى و قواى انتظامى در حال انجام وظیفه بودند و بدین تحفه الهى نایل شدند، را به ملت ایران و به حوزه علمیه قم و به قواى مسلح تبریک و تسلیت عرض مى‏کنم؛ و از خداى تعالى رحمت براى آنان و صبر و شکیبایى براى خانواده محترمشان خواستارم.
ننگ و خسران برکسانى که گمان مى‏کنند با این شرارتها ملت شریف ایران را که براى اقامه عدل اسلامى قیام نموده‏اند از صحنه مبارزه با کفر خارج مى‏نمایند و تن به عار و ذلت ابرقدرتهاى جنایتکار مى‏دهند. این کوردلان شکست خورده نمى‏بینند که مادران و پدران و فرزندان و همسران این شهدا چون قهرمانان صدر اسلام به شهادت اینان افتخار مى‏نمایند و چون کوهى در مقابل حوادث ایستاده‏اند. گویى اینان از شدت یأس به جنون کشیده شده‏اند؛ و چون خود را مطرود ملت مسلمان مى‏بینند، از ملت ایران انتقام مى‏کشند.
از خداوند تعالى هدایت براى جوانان گول خورده، و خذلان براى سران از خدا بیخبر آنها خواستارم.
سلام و درود بر شهیدان راه حق. رحمت بر شهداى اخیر اسلام. والسلام على من اتبع الهدى.
- روح اللَّه الموسوى الخمینى.

+نوشته شده در پنجشنبه ۱۴ شهریور۱۳۹۲ساعت17:24توسط هم سنگری | نظر بدهید

آیت الله رفسنجانی از شهید قدوسی می گوید:
آنان به سلطه جهنمی استکبار بویژه آمریکای جهانخوار در ایران پایان دادند و رابطه با مظلومان تاریخ و جهان اسلام را برقرار نمودند تا جائیکه سفارت اسرائیل را برچیده و بجای آن سفارت فلسطین را در ایران بنا کردند و دیگر ثمره فداکاری و ایثار آنان این است که امروز بجای صدای عیاشان رژیم پهلوی صدای قرآن همه جا بلند است.
اگر نسل جوان امروز ایران، از این جانفشانی ها و ایثارهای تاریخ سازان انقلاب اسلامی مطلع شود، بهتر قدردانی می کند و درک خواهد کرد، نظام اسلامی که در ایران برقرار شده و همه چیز اسلامی شده ،به آسانی بدست نیامده است.
نباید اجازه داد این افتخارات با خودخواهی ها و یکه تازی‌ها پایمال شود. کسانی که این کار را انجام می دهند به حقیقت ظلم بزرگی انجام می دهند و باید پاسخگو باشند.
همین مسجد قبا گواه خوبی است که چه بر سر انقلابیون، مراجع ، عالمان و نیروهای مجاهد و مردم مظلوم آمد و ما نباید امروز خیلی آسان منافع انقلاب را فدای بعضی از خودخواهی ها کنیم که این شایسته انقلاب و کشور نیست.
درمقابل دشمنان ملت ایران که با امام و مجاهدان راه انقلاب دشمنی کردند، بهترین راه قدردانی از تلاش ها و مجاهدت‌ها، زنده نگه داشتن یاد نیروهای بزرگ و مقدس انقلاب است.

نمی توانیم محصول تلاش و شهادت مجاهدان و مبارزان انقلاب را نادیده بگیریم و امیدوارم این وظیفه شناسی ، حق شناسی و شکر نعمت انقلاب در ما زنده بماند.
بهترین راه قدردانی از شهدا و دوستانی که برای این انقلاب ایثار و فداکاری کردند ادامه راه آنان است و مردم به ویژه جوانان ما باید بدانند برکسانی که در راه انقلاب مجاهدت کردند، به زندان افتادند و جان خود را در طبق اخلاص گذاشتند و شهادت را برگزیدند، چه گذشته است.
شیهد قدوسی را شخصیتی ارزشمند و خدمتگزاری برای اسلام و انقلاب بود که عمرش را در راه اعتلای انقلاب صرف کرد و افزود: شرکت در مراسم بزرگداشت این شخصیت که کار و نظمش بسیار شناخته شده، یک افتخار است.
تلاش های شهید قدوسی برای نظم بخشیدن به پذیرش طلاب و روند تحصیلی آنان و تاسیس مدرسیه علمیه حقانی و افرادی در این مدرسه پرورش یافتند که امروز مسوولیت های مهم کشوری را برعهده دارند.
آیت الله قدوسی بدون شک از پیشگامان نهضت مبارزه با رژیم پهلوی بود.
شاگردان امام برای ایجاد شرایط جدید یک تشکل اسلامی را در حوزه بنا نهادند زیرا دریافتند که بدون تشکیلات و سازمان و برنامه ریزی منظم نمی توان در مسیر مبارزه با یک رژیم مورد حمایت شرق و غرب گام برداشت.
یک پوششی به نام جامعه مدرسین برای اصلاح حوزه را با کمک یازده نفر از دوستان از جمله حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب، آیت الله قدوسی، آیت الله مشکینی و آیت الله ربانی شیرازی تشکیل دادیم که به ظاهر برای رفع نابسامانی ها حوزه و نظم بخشیدن به ساختارو درس ها و کنترل ورود و خروج به حوزه بود اما عملا بنیانش برای تشکیلاتی بود جهت تاسیس حکومت اسلامی و رسیدن به اهداف مبارزاتی حضرت امام در غیاب ایشان که در زندان بودند.
آیت الله قدوسی مسوول اطلاعات این مجموعه شد و تا سال 45 کارهای بزرگی انجام شد اما ساواک اساسنامه تشکیلات را از یکی از افراد بدست آورد و تشکل لو رفت و تعدادی از گروه بازداشت شدند. آیت الله قدوسی نیز مدتی بعد بازداشت شد و سایر افراد متواری شدند.
آیت الله خامنه ای را که آن موقع درمشهد بودند و هنوز از موضوع مطلع نبودند در تهران دیدم و موضوع را به اطلاع ایشان رساندم.
آیت الله قدوسی از متقدمین نظم دهنده به حوزه علمیه قم با استفاده از تجارب قبل از انقلاب خود مسئولیت دادگاه های انقلاب را که یکی از سخت ترین و خطرناک ترین مسئولیت ها بود برعهده گرفت و به نظم درآوردن وضعیت قضایی و دادگاه های کشور موجب خشم منافقین کوردل شد و در نهایت ایشان به موجب دشمنی این گروهک ها به شهادت رسید.
این خانواده شهید پرور شهید دیگری را در جنگ به امت حزب الله تقدیم کرد، شهید محمد حسن قدوسی دانشجوی بسیار موفق دانشگاه مشهد، از پیشتازان شرکت در جنگ تحمیلی بود که در هویزه به شهادت رسید و جنازه ایشان نیزهرگز پیدا نشد.
شهید آیت الله قدوسی داماد خانواده علامه طباطبایی بود که حاصل پیوند این دو خانواده، به وجود آمدن نسلی با برکت برای انقلاب و حوزه بود و ما امروز از آن بهره می بریم و تاکنون اقدامات آنان در بسیاری از امورعلمی و فلسفی ماندگار و راه گشا بوده است.
دو شنبه 19 تير 1396برچسب:نیکان، رهبری, :: 19:43 ::  نويسنده : علی یگانه

دو شنبه 19 تير 1396برچسب:نیکان، رهبری, :: 19:43 ::  نويسنده : علی یگانه
اخیرا خاطره‌ای به نقل از علامه جعفری در فضای مجازی منتشر شده که جالب و خواندنی است.

به گزارش جهان نیوز، علامه جعفری می‌گوید: فردی تعریف می‌کرد تو یکی از زیارتام که مشهد رفته بودم به امام رضا گفتم یا امام رضا دلم میخواد تو این زیارت خودمو از نظر تو بشناسم که چه جوری منو می‌بینی. نشونه‌شم این باشه که تا وارد صحنت شدم از اولین حرف اولین کسی که با من حرف می‌زنه من پیامتو بگیرم.

وارد صحن که شدم خانممو گم کردم. اینور بگرد، اونور بگرد، یه دفه دیدم داره میره. خودمو رسوندم بهش و از پشت سر صداش زدم که کجایی؟ روشو که برگردوند دیدم زن من نیست. بلافاصله بهم گفت: «خیلی خری!» حالا منم مات شده بودم که امام رضا عجب رک حرف میزنه. زنه دید انگار دست‌بردار نیستم دارم نگاش می‌کنم گفتش «نه فقط خودت، پدر و مادر و جد و آبادتم خرند.»

علامه می‌گوید این داستان را برای مطهری تعریف کردم تا ۲۰ دقیقه می‌خندید.

 

دو شنبه 19 تير 1396برچسب:نیکان، رهبری, :: 19:41 ::  نويسنده : علی یگانه
امروز سالروز شهادت آیت الله مدنی دومین شهید محرابه  . به همین مناسبت چند خاطره از این شهید بزرگوار گذاشتم که خوندنش خالی از لطف نیست .

 

خاطره اول

شهيد بزرگوار آيت الله مدني فرمود: من در دو موضوع نسبت به خودم شك كردم. يكي اين كه به من مي گويند: سيد اسدالله! آيا واقعاً من از اولاد پيامبر هستم؟ و ديگر اين كه آيا من لياقت آن را دارم كه در راه خدا شهيد شوم يا نه؟ روزي به حرم حسين ( عليه السّلام) رفتم و در آن جا با ناله و زاري از امام خواستم كه جوابم را بدهد. پس از مدّتي، يك شب امام حسين ( عليه السّلام) را در خواب ديدم كه بالاي سرم آمد و دستي بر سرم كشيد و اين جمله را فرمود:« يا بني انت مقتول» يعني اي فرزندم كشته مي شوي كه جواب دو سؤال من در آن بود، امام فرمود: فرزندم! پس من سيد هستم و ديگر به من بشارت داد كه من شهيد مي شوم.    

 

خاطره دوم (قابل توجه بعضي از انسانها كه تنها هستند ، مانند پيرها وطلاب و دانشجويان و ...)

شهيدمحراب،آيتالله مدني ، درزمانشاهتبعيدشدهبود"دركازرون،مَمَسَّني " بهتبعيدگاهرفتيموديديميكعالمبزرگوار،تنهادر  اتاقينشستهاست.

گفتيم: حضرتآيتاللهمدني ،ناراحتنيستيد؟

گفت: نه! خوشحالم! گفتم: چرا؟!

گفت: چوندرتبعيدشاههستم،هرنفسيكهميكشمبهخدانزديكترميشوموشاههرلحظه،يكقدمبهجهنّمنزديكميشود؛لذالذّتميبرم .

دو شنبه 19 تير 1396برچسب:نیکان، رهبری, :: 19:40 ::  نويسنده : علی یگانه

دو شنبه 19 تير 1396برچسب:نیکان، رهبری, :: 19:39 ::  نويسنده : علی یگانه
هیچ کس

شهید مصطفی چمران :

خوش دارم هیچ‏کس مرا نشناسد

هیچ‏کس از غم‏ها و دردهایم آگاهی نداشته باشد،

هیچ‏کس از راز و نیازهای شبانه‏‌ام نفهمد

هیچ‏کس اشک‏های سوزانم را در نیمه‏‌های شب نبیند

هیچ‏کس به من محبت نکند

هیچ‏کس به من توجه نکند

جز خدا کسی را نداشته باشم
جز خدا با کسی راز و نیاز نکنم

جز خدا انیسی نداشته باشم

جز خدا به کسی پناه نبرم

دو شنبه 19 تير 1396برچسب:نیکان، رهبری, :: 19:38 ::  نويسنده : علی یگانه
جمعه یعنی یک هوای غصه دار 

                    جمعه یعنی لحظه لحظه انتظار                                     

                                               جمعه یعنی یک سما فریاد و آه 

                                                                        جمعه شد آقا کجایی ؟ بین راه !

                                                                                          جمعه وصل و رسیدن کی شود؟ 

                                                                 میشود من باشم و وقتش شود؟

                              عاقبت یک جمعه خواهی یا نخواهی می رسد 

 بارالها میشود این هفته هجرانش به پایانی رسد؟

                

دو شنبه 19 تير 1396برچسب:نیکان، رهبری, :: 19:37 ::  نويسنده : علی یگانه

اینترنت که بوجود آمد یک ابزار اختصاصی نبود ما هم می توانیم از آن استفاده کنیم یعنی که راه دو طرفه است اگر دشمن می تواند از علوم ارتباطات و از پیشرفت ها و تازه های علمی این رشته استفاده کند ما هم می توانیم استفاده کنیم . از همان شیوه هایی که ضلالت استفاده می کند ما هم می توانیم استفاده کنیم و هدایت را منتشر کنیم .

یکی از اشعار دیوارهای چهار طرف ضریح حضرت امیرالمومنین(علیه السلام) که شاعرش سنی هست این شعر است:

لو لم یکن فی صلب آدم نوره / لما قیل قدما للملائکة اسجدوا

و لولاه ما قلنا و لا قال قائل / "لمالک یوم الدین"، "ایاک نعبدوا"

اگر نور او [حضرت علی علیه السلام] در وجود حضرت آدم نبود، [توسط خدا] به ملائکه گفته نمی شد که به آدم سجده کنید...

و اگر او [حضرت علی علیه السلام] نبود، نه ما و نه هیچکس دیگر، به «مالک یوم الدین»(یعنی خدا)، «ایاک نعبدوا» نمی گفتیم. (یعنی خدا پرست نبودیم)

دو شنبه 19 تير 1396برچسب:نیکان، رهبری, :: 19:35 ::  نويسنده : علی یگانه

ماده37 پیمان جهانی حقوق کودک:

هیچ کودکی نباید مورد شکنجه , رفتار ستمگرانه و بازداشت غیر قانونی قرار گیرد !.
کدام سازمان! کدام پیمان! و چگونه همبازی من زنده خواهد شد؟!
به بهانه فرار رسیدن سالروز پیروزی حزب‌الله؛
 
مجری و برخی از حاضران می‌خندند و مجری رو به سرباز دیگری به نام راقی کرده و می گوید: تو در گزارشت گفتی که مبارزانی بدون سر دیده‌ای؟ چطور چنین چیزی ممکن است. راقی گفت: تنها من آنها را ندیده‌ام؛ تمام افراد یگان من این صحنه را رؤیت کرده‌اند.
 

گروه بین‌الملل مشرق - پایگاه مقاومت اسلامی لبنان به تازگی داستان‌هایی از عنایت‌های الهی در جنگ 33 روزه که برای عناصر مقاومت اسلامی این کشور اتفاق افتاده را منتشر کرده که هفت داستان کوتاه از آنها را در متن زیر می‌بینید.


· جنود الهی

یکی از رزمندگان حزب‌الله می‌گفت من به همراه چهار نفر از دوستان همرزمم با دشمن مبارزه می‌کردیم. تشنگی بر ما فشار آورده بود و مسافت زیاد و راه ناهموار کوهستانی، توانی برایمان باقی نگذاشته بود. ما باید خود را به پایگاه می‌رساندیم و از آنجا عملیات خود را آغاز می‌کردیم. در نزدیکی پایگاه خانه‌ای وجود نداشت که ما بتوانیم رفع عطش کنیم. در داخل کوهستان غاری بود که زنی سالمند با خانواده کوچک خود در آن زندگی می‌کرد. آنها از ترس حملات وحشیانه رژیم صهیونیستی به منطقه بنت‌جبیل، بدان جا پناه آورده بودند.

به سمت غار مذکور حرکت کردیم و به آن پیرزن سلام کرده و از وی آب طلب کردیم. وی پاسخ سلام ما را داد و برایمان آرزوی توفیق و پیروزی بر دشمن صهیونیستی کرد. افراد این خانواده برایمان آب آوردند و ما مشغول نوشیدن آب شدیم. وی شروع به پر کردن ظروف از آب شد. در این حال یکی از ما پرسید چه نیازی به این همه آب است. این پیرزن با تعجب گفت من عذرخواهی می کنم که آب کافی برای سیراب کردن ارتشی که پشت سرشماست، ندارم.


این زن در پشت سر ما تعداد زیادی نیروهای ملبس به  لباس نظامی مشاهده کرده بود که در حقیقت فرشتگان الهی بودند که خداوند سبحان برای کمک به ما اعزام نموده بود.

با این گفته پیرزن ما با شادی و تعجب و لرزش به همدیگر نگاه می‌کردیم.


· غذای گرم

یکی از جوانان مقاومت لبنان می‌گفت: در هنگام فراگیری آموزش‌های قبل از جنگ، ما می‌توانستیم برای مدتی طولانی گرسنگی را تحمل کرده و غذا را به گونه‌ای تقسیم نماییم که بتوانیم چند روز را بدون غذا سپری کنیم. چنانکه می‌دانید هواپیماهای اسرائیلی از هر روشی استفاده می کردند تا هیچ آذوقه ای به دست ما نرسد. یک روز جنگنده‌های رژیم صهیونیستی به شدت مواضع ما را بمباران کردند و ما چاره ای جز ورود به خانه‌ای که در طی دو سه هفته گذشته خالی از سکنه شده بود، نیافتیم. به محض باز کردن قفل و ورود به آن، با یک سفره غذای گرم که گویی در همان لحظه آماده شده بود، روبرو شدیم. ما فارغ از بمباران دشمن مشغول خوردن شدیم . این غذا آنقدر لذیذ بود که گویا در تمام طول عمرمان چنین غذایی نخورده بودیم.


· معجزه ابراهیم نبی برای عناصر حزب الله

یکی از رزمندگان خط مقدم مقاومت اسلامی می‌گوید: نبرد سختی بین ما و صهیونیست‌ها در جریان بود و دشمن قادر نبود جبهه ما را در هم شکسته و مانع از پرتاب موشک از این جبهه شود. از همین رو با مواد آتش زا محیط پیرامون ما را آتش‌باران کرد. با این اقدام، پایگاه‌های پرتاب موشک در محاصره آتش قرار می‌گرفت و دشمن می‌توانست رزمندگان را شکست دهد.

در چنین شرایطی رزمندگان خود را در حلقه محاصره آتشی بزرگ یافتند، اما خداوندی که آتش را بر ابراهیم خلیل سرد و سالم کرد به رزمندگان کمک کرد. آتش همه چیز را به جز دستگاه‌های پرتاب موشک، مهمات و محل حضور رزمندگان فرا گرفته بود. رزمندگان می دیدند که آتش تا نزدیکی آنها می‌آید و بدون آنکه به آنها آسیبی برساند، از کنارشان عبور کرده و گویی به آنها سلام می‌دهد.

یکی از رزمندگان می‌گوید: آتش مأموریت داشت که به ما آسیبی نرساند. وقتی دشمن دید رزمندگان با وجود این آتش عظیم به مبارزه و پرتاب موشک ادامه می‌دهند، ترس به دلش راه یافت.


· مبارزه مردانی بدون سر

 با پایان یافتن تجاوز رژیم صهیونیستی که با شکست نیروهای زبده این رژیم همراه بود و بعد از سؤال و جواب از افسران میدانی، 300 تن از سربازان اسرائیلی شرکت‌کننده در نبردهای بنت جبیل، الخیام، یعترون و مارون الرأس که از نیروهای یگان ایگور و گولانی بودند برای معالجه راهی مراکز درمانی اروپا شدند. این افراد مطالب عجیبی را به روزنامه‌ها گفته بودند و  فرماندهان آنها مورد سرزنش واقع شده بودند، چرا که گفته می شد آنها مسئول دیوانگی و جنون این سربازان شده‌اند. در زیر به گفته‌های عجیب و غریب این سربازان اشاره شده است:

دانی: ما می‌دیدیم اشباحی با ما می‌جنگند.

مجری: چگونه؟ می توانی توضیح بدهی؟

دانی: بارها به فرماندهان گفتم که این مسئله واقعیت دارد ولی آنها ما را به مصرف مواد مخدر و قرص‌های روانگردان محکوم کرده و برای صحت این موضوع، معاینه های پزشکی بسیاری بر روی ما انجام می‌دادند.

مجری: دانی تو می‌دانی که اشباح وجود خارجی ندارد، می‌توانی درباره توان استتار و خیزش رزمندگان حزب‌الله برایمان توضیح بدهی. سخن گفتن از این اشباح غیرمنطقی به نظر می‌رسد.

دانی:من مطمئنم که آنها شبح بودند، چرا که آنها در آسمان پرواز می‌کردند.

با این گفته دانی، مجری و برخی از حاضران می‌خندند و مجری رو به سرباز دیگری به نام راقی کرده و می گوید: تو در گزارشت گفتی که مبارزانی بدون سر دیده‌ای؟ چطور چنین چیزی ممکن است.

راقی : تنها من آنها را ندیده‌ام . تمام افراد یگان من این صحنه را رؤیت کرده‌اند.

مجری : با دیدن آنها چه کار کردید؟

راقی: فرار کردیم.

مجری: آیا این امور به خاطر ترس، اضطراب و پریشانی میدان نبرد نبوده است؟

راقی: باید به شما بگویم نه تنها من که تمامی سربازان دیدند که مبارزانی بدون سر به ما حمله می‌کنند.

دانی، راقی و دیگر افراد مجموعه آنها برای خارج ساختن تصاویر مهاجمان بی سر از اذهانشان راهی درمانگاه‌های فرانسه و سوئیس شدند.


· معجزه الهی در سقوط جنگنده دشمن

رمز قدرت واقعی رزمندگان در نماز و دعا و پاسداری از آن در سخت‌ترین شرایط نبرد نهفته است. یکی از رزمندگان مؤمن و دوستدار پیامبر (ص) و اهل البیت(ع) بعد از پایان نماز، سجده‌ای طولانی انجام می‌دهد. وی در این سجده به خواب می‌رود و در عالم رؤیا، بانو فاطمه زهراء(س) و حضرت زینب(س) را مشاهده می‌کند.

وی با نگرانی عرض می‌کند: بانوی من هواپیماهای دشمن خانه و کاشانه ما را ویران و زنان و کودکانمان را به کام مرگ فرستاده است آیا کاری برایمان انجام نمی‌دهید؟

بانو فاطمه زهراء(س) می‌گویند (صبر کنید، پیروز خواهید شد.)

 وی می‌گوید: بانوی من! مگر نه این است که ما از شیعیان و دوستداران و  ادامه دهندگان راهتان هستیم. ما را از شر این جنگنده‌ها نجات نمی دهید؟

ایشان می فرمایند: صبر کنید، پیروز خواهید شد.

این رزمنده می گوید: بانوی من آیا کاری با این جنگنده‌ها نمی‌کنید، اگر شده یکی از آنها را ساقط کنید تا قلبمان آرام و دلمان مطمئن شود.

وی می‌گوید: فاطمه زهراء (س) ردایی سفید را در آسمان چرخاند و گفت: صبر کنید، پیروز خواهید شد.

به گفته این رزمنده در این حالت من از خواب بیدار شده و ناگهان متوجه شدم یک جنگنده اسرائیلی در دره مریمین سقوط کرد. بدین ترتیب آنچه بانو فاطمه زهراء(س) گفته بود با سقوط این هواپیما محقق شد و پیروزی حاصل شد.


· شنا بلد نبودند ولی عبور کردند

یکی از رزمندگان مقاومت درباره خاطرات جبهه نبرد با دشمن صهیونیستی می‌گوید: حوادث زیادی وجود دارد، ولی یکی از عجیب‌ترین آنها این است که ما گروهی بودیم که سعی داشتیم خود را به دشمن رسانده و عملیاتی را بر ضد آن انجام دهیم. در بین ما مبارزانی بودند که شنا بلد بودند، این در حالی بود که ما ناچار بودیم از منطقه‌ای که رودخانه‌ای پر آب در آن جریان داشت، عبور کنیم.

من از جمله افرادی بودم که شنا بلد نبودم. احساس کردم کسی مرا به آن سوی آب رساند، وقتی از دیگر افرادی که به مانند من شنا بلد نبودند پرسیدم چطور از آب عبور کرده‌اند آنها نیز همین را گفتند.


· خشاب ها خود به خود پر می شدند

یکی از رزمندگان مقاومت می‌گوید: ما در حمله زمینی با دشمن صهیونیستی در حال پیکار بودیم و این در حالی بود که هریک از ما دارای چهار تا پنج خشاب بود. واقعاً درگیری شدید بود. یکی از عناصر مبارز نیز خشاب‌هایش را در جیب لباس‌هایی که می‌پوشید در  منطقه‌ای جا گذاشته بود.

این برادر ما وقتی درگیری شدید شد به شدت به سمت دشمن آتش گشود به طوری که تنها یک خشاب برایش باقی ماند با این حال وی از شلیک کردن باز نایستاد تا اینکه فشنگ‌هایش تمام شد ناگهان بدون آنکه بداند چه کسی و چگونه خشاب‌هایش را پر کرده است متوجه شد سلاحش فشنگ پرتاب می کند. گویا اصلاً شلیک نکرده بود.

- امام صادق علیه السلام فرمودند:
ثَلاث مـَن کـُن فیه کـان سَیـدا:
کظمُ الغیظ وَالعَفـوُ عَن المَسیىء والصِّله بِـالنَفـسِ وَالمـال.

سه چیز است که در هـر که بـاشـد آقـا و سـرور است:
خشـم فـرو خـوردن
گذشت از بدکـردار
کمک و صله رحـم بـا جـان و مـال.
(تحف العقول، ص ۳۱۷)
 
دو شنبه 19 تير 1396برچسب:نیکان، رهبری, :: 19:31 ::  نويسنده : علی یگانه
ام‌الفضل می‌گوید: آخرین پیامبر خدا حضرت محمد صلی الله علیه و آله برای عیادت شخصی که زبان به شکایت گشوده بود و آرزوی مرگ می‌کرد وارد شد. به او فرمود: آرزوی مرگ مکن، زیرا (با حضور در دنیا) اگر نیکوکار باشی بر نیکی‌های خود می‌افزایی و اگر گناهکار باشی مهلت می‌یابی و مورد رضایت خدا قرار می‌گیری، پس آرزوی مرگ مکنید.


متن حدیث:

...عن ام الفضل قالت: دخل رسول الله صلی الله علیه و آله علی رجل یعوده و هو شاک فتمنی الموت: فقال رسول الله صلی الله علیه و آله: لا تتمن الموت فانک ان تک محسنا تزداد احسانا الی احسانک و ان تک مسیئا فتوخر تستعتب، فلا تتمنوا الموت.



«امالی طوسی،ج1ص395_ وسائل الشیعه،ج2ص449»

 

دو شنبه 19 تير 1396برچسب:نیکان، رهبری, :: 19:30 ::  نويسنده : علی یگانه
 

امام صادق سلام الله علیه :

الحَذَرَ كُلَّ الحَذَرِ مِن مُقارَبَةِ عَدُوِّكَ في طَلَبِ الصُّلحِ ؛ فَإِنَّ العَدُوَّ رُبَّما قارَبَ لِيَتَغَفَّلَ ، فَخُذ بِالحَزمِ

بعد از صلح با دشمنت ، از او سخت برحذر باش ؛ زيرا گاه دشمن ، خود را به تو نزديك مى كند ، تا غافلگيرت سازد ؛ پس دورانديش و محتاط باش و خوش بينى به دشمن را متهم كن

ميزان الحكمه: ج6 ص 574

 
دو شنبه 19 تير 1396برچسب:نیکان، رهبری, :: 19:26 ::  نويسنده : علی یگانه

Story of Real Love and Devotion for Allah

داستان عشق واقعی و نیایش با خدا

 

After performing Salat Al asr

پس از انجام نماز عصر

She put on her make-up,

او خودش را آرایش کرد

Wore her beautiful white dress preparing

 herself for her wedding party

لباس زیبا و سفید مناسبش را پوشید و آماده جشن عروسی شد

Then she heard the Adhan of al maghrib

 and she realized

 That she have to take Wudu…she told her mother:

سپس او صدای اذان مغرب را شنید و متوجه شد که باید وضو بگیرد ... 

و به مادرش گفت:

“Mother, I have to go to make wudu and pray Maghrib”

"مادر، من باید بروم وضو بگیرم و نماز مغرب را بخوانم "

Her mother was shocked:

مادرش شوکه شده بود

“Are you in or right frame of mind?!

 "آیا مغزت تکان خورده ؟

. Guests are waiting for you, to see you!

 What about your make –up?

میهمانان برای دیدن تو در انتظارند ،! آرایشت را چه کار می کنی ؟

It will be all washed away by water!!” then she added

تمام آرایشت بوسیله آب شسته می شود ! "سپس او ادامه داد :

” I am your mother and I order you

 not to perform salah now!

"من مادرتم و به تو دستور می دهم که در حال حاضر نماز نخوانی "

If you make wudu now, I will be angry at you”"

"اگر اکنون تو وضو بگیری ، من از تو عصبانی خواهم شد "

Her daughter replied:

دخترش جواب داد:

”Wallahi I won’t go out from here till

 I perform my salah!

بخدا سوگند ، من از اینجا بیرون نمی روم تا زمانی که نمازم را بخوانم !

Mother you must know that, ‘There is no obedience to

 Any creature in disobedience to the Creator!

مادر شما باید بدانید که هیچ نافرمانی آفریده ای، برای خالقش وجود ندارد !

Her mother said:”What would our guests say about you

 When you’ll show up in our wedding party

 without make-up?!

مادرش گفت: " میهمانان ما در مورد تو چه خواهند گفت 

وقتی که بدون آرایش وارد مراسم عروسی شوی!؟

You won’t be beautiful in their eyes!

نمی خواهی در چشمانشان زیبا دیده شوی !

And They will make fun of you!”

و آنها تو را مسخره می کنند! "

The daughter asked with a smile:

دختر با لبخند بر لبانش سوال کرد:

”Are you worried because I won’t be beautiful

 In the eyes of created beings?

"آیا شما نگران هستید که من در چشم انسانهای مخلوق ، زیبا نخواهم بود ؟

What about my Creator?!

در مورد آفریدگار من چطور!

I am worried because, if I miss my salah on time

 I won’t be beautiful in His eyes!”

من نگران هستم، زیرا اگر نماز اول وقت را از دست بدهم 

 در چشم خدا زیبا نخواهم بود ! "

She started to make wudu, and all her make-up 

was washed away

او شروع کرد به وضو گرفتن ، و همه آرایش صورتش با آب پاک شد

But she didn’t care…

 اما وی اهمیتی نداد...

Then she began her salah and at the moment she

 bowed down To make sujud 

سپس  او شروع به نماز کرد ، در آن لحظه او متمایل به پایین شد و به سجده رفت،

She didn't realize that it will be her last one!

او متوجه نبود که آن آخرین (سجده) اوست !

Yes! She died while in sujud!

بله! او در حال سجده درگذشت!

What a great ending for a Muslim girl

 who insisted on obeying her Lord!! 

چه پایان عالی برای یک دختر مسلمان که در اطاعت از دستور پروردگار خود اصرار داشت!

Subhan Allah! 

سبحان الله!

التماس دعا

دو شنبه 19 تير 1396برچسب:نیکان، رهبری, :: 19:24 ::  نويسنده : علی یگانه

رهبری نه پست است نه مقام، بلکه امام جامعه است.

چگونه است که در نماز با اقتدای چند نفر میگوییم امام جماعت...!

اما به رهبر جهان اسلام نگوییم امام؟

هرلفظی غیر از امام خامنه ای جفاست به ایشان!

b7968481f7c6a52c690182b8dd893e3c-425

 

بعد از رحلت امام  راحل عظیم الشان عده ای افراد قدرت طلب که به برکت وجود مقدس امام زمان دستشان به کرسی ولایت فقیه نرسید چاره را در آن دیدند که این کرسی را تضعیف کنند و در اولین گام سعی کردند با نشاندن واژه مقام معظم رهبری به جای امام خامنه ای ضمن تضعیف جایگاه ولایت به آقا بفهمانند که درست است که نتوانستیم کرسی را تصاحب کنیم اما تضعیفش که می توانیم بکنیم و به رهبر انقلاب ضمن دهن کجی بگویند : آن امام امام ، امت امت گذشت حالا دیگر شما یک مقام رسمی بیشتر نیستید… آنهم از جنس مقام معظم رهبری…

و هیچ وقت نتوانستند ولایت را بفهمند و همواره سعی کردند امام خامنه ای را در نشریات و تریبونهایشان سانسور کنند

اما چه باک که خورشید پشت ابر نمی ماند و سایه ناپایدار است و آنکس را که خدا عزت بخشد کس نتواند خوار کند و آنکس که به غیر خدا چنگ زند ریسمانش پاره خواهد شد…

دوستان عزیز رسانه ای سعی کنید به این جماعت  بفهمانید که برای جوانان مومن و غیور فضای مجازی تنها واژه امام خامنه ای رسمیت دارد و مقام معظم رهبری به درد همان مبتکرین این واژه می خورد که دل به صندلی دارند و از نور ولایت محرومند….

برگرفته از تمامي وبلاگ هاي ولايي

 _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|___͡͡͡ _▫_͡ ___͡͡π__͡͡ __͡▫__͡͡ _|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|___͡͡͡ _▫_͡ ___͡͡π__͡͡ __͡▫__͡͡ _|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_

 

دو شنبه 19 تير 1396برچسب:نیکان، رهبری, :: 19:21 ::  نويسنده : علی یگانه
گلوله توپ ، دو برابر اون قد داشت ،چه رسد به قبضه اش گفتم : چه جوری اومدی اینجا؟

گفت : با التماس

گفتم: چه جوری گلوله توپ را بلند می کنی می آری ؟

گفت : با التماس

گفتم: می دونی آدم چه جوری شهید می شه ؟

گفت : با التماس

و رفت چند قدم که رفت برگشت و گفت: شما دست از راه امام بر ندارید وقتی آخرین تکه های بدنش را توی پلاستیک می ریختیم فهمیدم چقدر التماس کرده بوده شهید شه...

دو شنبه 19 تير 1396برچسب:نیکان، رهبری, :: 19:21 ::  نويسنده : علی یگانه

http://bachehayeghalam.ir/wp-content/uploads/2012/11/moharam01.jpg
پیشونی بندها رو با وسواس زیر و رو میکرد …
پرسیدم : دنبال چی میگردی ؟
گفت : سربند یا زهرا (س)!
گفتم : یکیش رو بردار ببند دیگه ، چه فرقی داره ؟
گفت : نه ! آخه من مادر ندارم …
دو شنبه 19 تير 1396برچسب:نیکان، رهبری, :: 19:20 ::  نويسنده : علی یگانه

http://mp313.ir/i/attachments/1/1382106003344558_large.jpg

اول پاییز بود و در کلاس                               دفتر خود را معلم باز کرد
بعد با نام خدای مهربان                               درس اول آب را آغاز کرد
گفت بابا آب داد و بچه ها                             یک صدا گفتند بابا آب داد
دخترک اما لبانش بسته ماند                        گریه کرد و صورتش را تاب داد
او ندیده بود بابا را ولی                           
      عکس او را دیده در قابی سپید
یادش آمد مادرش یک روز گفت                      دخترم بابای پاکت شد شهید
مدتی در فکر بابا غرق بود                             تا که دستی اشک او را پاک کرد
بچه ها خاموش ماندند و کلاس                آشنا شد با سکوتی تلخ و سرد 
دختری در گوشه ای آهسته باز                      گفت بابا آب داد و داد نان
شد معلم گونه هایش خیس و گفت                بچه ها بابای زهرا داد جان
بعد روی تخته سبز کلاس                              عکس چندین لاله زیبا کشید
گفت درس اول ما بچه ها                               درس ایثار و وفا ، درس شهید
مشق شب را هر که با بابای خود                   باز بابا آب داد و نان نوشت
دخترک اما میان دفترش                           ریخت اشک و “داد بابا ، جان” نوشت
دو شنبه 19 تير 1396برچسب:نیکان، رهبری, :: 19:19 ::  نويسنده : علی یگانه

...

 

 

 

دو شنبه 19 تير 1396برچسب:نیکان، رهبری, :: 19:15 ::  نويسنده : علی یگانه


چه انتظارعجیبی...                                                      
تومیان منتظران هم غریبی...
عجیب ترآنکه چ آسان نبودنت شده عادت...
چ بیخیال نشستیم...ن کوششی ن تلاشی...

 فقط نشسته وگفته ایم:خداکندک بیایی...  
                                                

 

دو شنبه 19 تير 1396برچسب:نیکان، رهبری, :: 19:13 ::  نويسنده : علی یگانه
http://www.cinemakhabar.ir/Picture/20120205104631_b697bsl8unu0ci240u4q.jpg

براي نماز که مي ايستاد، شانه هايش را باز مي کرد و سينه ش را مي داد جلو. يک بار به ش گفتم "چرا سر نماز اين طورمي کني؟" گفت "وقتي نماز مي خواني مقابل ارشد ترين ذات ايستاده اي. پس بايد خبردار بايستي و سينه ت صاف باشد."با خودم مي خنديدم که دکتر فکر مي کند خدا هم تيمسار است.

 

دو شنبه 19 تير 1396برچسب:نیکان، رهبری, :: 19:13 ::  نويسنده : علی یگانه

تورو خواب دیدم ,تورویادمه
همون شب که لالاییِ مادرم...
داره بوی عطرت بهم میرسه
توی خلوت کوپه ی آخرم

توروخواب دیدم , تورویادمه
دلم کفتراتو بغل کرده بود
یه گوشه توی دفتر حاجتش
یه شاعر نگاتو غزل کرده بود

دارم میرسم ,میرسه گنبدت
هوای چشام باز بارونیه
چرا حال اینجا یه جور دیگه ست؟
چرا عشق کم نیست  ؟ارزونیه

ضریح تو نزدیکه ,راهش کمه
غریبی که ازراه دور اومده
نوشتن:(به خورشید هشتم سلام)
به پابوسیِ ماه دور اومده

 

دو شنبه 19 تير 1396برچسب:نیکان، رهبری, :: 19:12 ::  نويسنده : علی یگانه

خیلی آقا بود. تا می شنید رزمنده ای شهید شده ، می رفت و پیشونی اش رو می بوسید. تا اینکه خبر دادن توی یه عملیات به شهادت رسیده. به اتفاق چند تا از بچه ها رفتیم و به تلافی اون بوسه هایی که بر پیشونی شهدا زده بود ، پیشونیش رو بوسه باران کنیم. رسییدیم بالای سرش. پارچه رو کنار زدیم. اما دیدیم ســـــر نداره...

دو شنبه 19 تير 1396برچسب:نیکان، رهبری, :: 19:10 ::  نويسنده : علی یگانه

 

اين همه لاف زن و مدعي اهل ظهور
پس چرا يار نيامد که نثارش باشيم
سالها منتظر سيصدو اندي مرد است
آنقدر مرد نبوديم که يارش باشيم
اگر آمد خبر رفتن ما را بدهيد
به گمانم که بنا نيست کنارش باشيم

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 150 صفحه بعد

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان نیکان و آدرس ataataee.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت: